پنج دهه نوشتن و فیلمسازی در گفتوگو با سیروس الوند
از روزنامهنگاری به سینمای اجتماعی رسیدم
قریب به نیمقرن محشور بودن با فرهنگ و هنر، معلوم است که از آدم گنجینه خاطرات تلخ و شیرین میسازد؛ چه در مقام نوجوانی که سودایی نوشتن است، چه به عنوان روزنامهنگار و گزارشنویس اجتماعی، چه در جایگاه منتقد فیلمهای سینمای نوپای اواخر دهه چهل و اوایل پنجاه و چه در جریان بیش از چهار دهه توأمان فیلمنامهنویسی و فیلمسازی. اینها اما برای تضمین کیفی گفتوگویی که قرار است بر زندگی و آثار هنرمندی با این مختصات متمرکز باشد، شرط کافی نیست! بنابراین ماحصل چند ساعت همنشینی نویسنده این سطرها با سیروس الوند اگر خواندنی از کار درآمده باشد -که آمده-، جز وجود خاطرات، دلایل مهم دیگری هم در پی دارد که مهمترینشان بیگمان قوه ارائه مصاحبهشونده است و شگردهایش در تسهیم ناگفتهها با ما. از این مهارتش خیلی زود هم پرده برمیدارد؛ طی پیادهروی کوتاهمان زیر آسمان ابری آذرماه تهران در مسیر عمارتی که مقصدمان باشد. با بیان خاطرهای حزنانگیز و البته نافذ که محورِ غرب به شرقِ کوچههای خیابان جویبار را به سینماهای دهه پنجاه و خیابان ولیعصر امروز میریزد.
با سیروس الوند حدود پنج ساعت گفتوگو کردم و آنچه میخوانید تنها کسری کمتر از رُبعِ همنشینی ماست به اقتضا و تناسب تعداد صفحات موجودمان؛ که در قیاس با قامت مصاحبههای اینچنینی در جراید این سالها، خودش فضایی گسترده است و امکانی به قاعده. الوند پیش از آغاز فعالیتهای سینماییاش در مقام فیلمنامهنویس در بیست سالگی، روزنامهنگاری اجتماعی و بعد، هنری و سینمایی را به طور جدی تجربه کرده بود. او در چهار، پنج دهه گذشته فیلمهای متعددی عمدتاً بر اساس فیلمنامههای خودش ساخته و علاوه بر آن، برای فیلمسازان دیگر هم فیلمنامه نوشته است. گفتوگوی حاضر اما بازه زمانی وسیعتری را دربرمیگیرد که مبدأی آن بهمنماه ۱۳۲۹ یعنی زمان تولد الوند است و مقصدش فیلمنامهای از او که امسال پروانه ساخت گرفته اما هنوز کلید نخورده است.