نا«درباره»گي
در دام روايت ماضی
یا
تبعید هستن
به بودن
چه در مقام شرححالنويسی، چه از سر سودايی يادداشتی باشد اندر اختصار قصهی طولانی حواسی که از پنج دهه پیش پرت نوشتن است؛ آقا مجید برای من، نه تنها سینهی مشروح روادید فرهنگ و ادبیات نیم قرن گذشتهی این سرزمین گربهسان است؛ که مهم تر: از معتبرترین منابع ناشنیدهها و منتشر نشدههای این عرصه هم هست. مهمترین ویژگی دانش آراسته همانا نزدیکی زبان داستانها و محاورات اوست. چه هنگامی که بر مسند شارح خاطرات دور و نزدیک خود می نشیند و لابهلایشان شنیدنیترین و تاریخیترین اتفاقات ادبیات معاصر -مثلا سوءقصد معروف به اعضای کانون نویسندگان در سفر نافرجام ارمنستان- را در مقام حاضر و ناظر برایت تعریف می کند؛ چه وقتی که در مطلع هشتمین دههی عمرش اثر -تو بخوان آثار- نوجویانهای ازش می خوانی.
در جریان نشستی (از سری نشستهای ادبی "پگاه") که چند ماه پیش به نقدوبررسی داستانی از دانشآراسته گذشت، تفاوتهای هستیشناختی این اثر با جهان قصویای که پیشتر از دستاوردهای پنجاه سال نویسندگی آقامجید سراغ داشتم، انگیزه ی قلمی کردن متن حاضر شد و پاره ای از نظرات دوستان پیرامون داستان مورد بحث، مزید بر علت این انگیزه.
باشد که انتشار متن و نقادی داستان «فیلمنامه»ی مجید دانش آراسته در این وبلاگ، هم بهانهی اریهی نظراتی پیرامون این اثر شود و هم محرک نقدهایی بر نقادی من.
برای خواندن متن و نقد داستان روی ادامه ی مطلب کلیک کنید.